بسم الله الرحمن الرحیم
مثال نخست:
فرض کنید که اسمیت و جونز برای شغل معینی درخواست دادهاند؛ و نیز فرض کنید که اسمیت شواهد قویای برای عبارت عطفی زیر دارد:
(d)جونز کسی است که شغل را به او میدهند و جونز ۱۰ سکه در جیبش دارد»
شواهد اسمیت برای (d) ممکن است این باشد که رییس شرکت به او اطمینان داده که جونز در پایان برگزیده میشود و نیز اسمیت دقایقی پیش تعداد سکههای موجود در جیب جونز را شمارش کرده است. در این حال گزارهی (d) مستم عبارتی است که در ادامه میآید:
(e)کسی که شغل را به او میدهند ۱۰ سکه در جیب دارد.
بیایید فرض کنیم که اسمیت، استنتاج e از d را درک میکند و e را به خاطر استنتاج از d پذیرفته است، چرا که شواهد قویای برای آن دارد. در چنین شرایطی واضح است که اسمیت در باور به صدق e موجه است. اما فرض کنید که اسمیت شغل را خواهد گرفت و نیز ۱۰ سکه در جیبش دارد، در حالی که هیچکدام از دو مورد پیشگفته را نمیداند. در این حالت گزارهی e صادق است و گزارهی d که ما e را از آن استنتاج کردیم کاذب است.
در مثالی که ذکر کردیم، عبارتهایی که در ادامه میآیند درست اند:
(i) گزارهی e صادق است
(ii) اسمیت باور دارد که گزارهی e صادق است.
(iii) اسمیت در باور به صدق e موجه است.
همچنین واضح است که اسمیت نمیداند که e صادق است. اگر دانستن e به شرف این باشد که اسمیت میداند چند سکه در جیبش است، باید در نظر داشت که او نمیداند و نیز اگر بنابر دانشش از تعداد سکههای موجود در جیب جونز باشد، باز هم باید گفت باور اشتباهی دارد دربارهی این که چه کسی شغل را خواهد گرفت.
مثال دوم:
فرض کنیم اسمیت شواهد قویای برای باور به گزارهی زیر دارد:
(f) جونز یک فورد دارد
ممکن است شواهد اسمیت این باشد که، تاجایی که حافظهی اسمیت یاری میکند جونز همواره یک خودرو داشته و آن خودرو فورد بوده است و این که جونز در حالی که سوار یک فورد بوده به اسمیت پیشنهاد داده که پشت فرمان بنشیند و دوری بزند. بیایید تصور کنیم که اسمیت دوست دیگری به نام براون دارد که از مکان استقرارش بی اطلاع است. اسمیت، اسم سه مکان را به صورت تصادفی انتخاب میکند و گزارههای زیر را میسازد:
(g) یا جونز فورد دارد یا براون در بوستون است.
(h) یا جونز فورد دارد یا براون در بارسلونا است.
(i) یا جونز فورد دارد یا براون در برست لیتووسک است.
هر کدام از این عبارات، نتیجهی منطقی گزارهی (f) هستند. این طور تصور کنید که اسمیت نتیجهگیری این سه عبارت از f را میفهمد و آنها را بر مبنای f پذیرفته است. اسمیت به درستی این سه عبارت را از عبارت f که شواهد قویای برای آن داشته است استنتاج کرده است. بنابراین اسمیت در باور به این سه گزاره موجه است هرچند که نمیداند براون کجاست.
شرایط دیگری را میتوانیم تصور کنیم. نخست این که، جونز یک خودروی فورد ندارد و در حال حاضر یک خودروی کرایهای را میراند و دوم، براون به صورت تصادفی در بارسلونا است و اسمیت به کل از آن بیاطلاع است. اگر این دو شرط برقرار باشند در آن صورت اسمیت نمیداند که گزارهی h صادق است.
با این حال:
(i) گزارهی h صادق است
(ii) اسمیت باور دارد که گزارهی h صادق است
(iii) اسمیت در باور به صدق گزارهی h موجه است
دو مثال ذکر شده نشان دادند که تعریف (a) شرط کافی دانستن P توسط S را بیان نمی کند. به طور مشابه و با اعمال تغییرات مناسب، تعاریف b و c نیز چنین شرط کافیای را در خود ندارند.
مقاله «هرم و قایق» از ارنست سوزا
پدیدارشناسی تکنیکها(مقاله دان آیده-بخش اول)
آیا باور صادق موجه، دانش است؟(مقاله ادموند گتیه)-بخش دوم
اسمیت , ,جونز ,گزارهی ,e ,باور ,که اسمیت ,صادق است ,باور به , ,است ,تعداد سکههای موجود ,اسمیت شواهد قویای
درباره این سایت